نشلجي

نشلجي

فرهنگي، ديني و قرآني

مادر پسرک فقیر مریض بود. پسرک به داروخانه رفت و از بی پولی ، مجبور شد داروهای مورد نظر را بدزدد. اما گیر می افتد وداروها را از او می گیرد. همان زمان مردی او را میبیند.وقتی متوجه می شود که جریان چیست ، پول داروها را حساب می کندوداروها را به او می دهد. سی سال بعد همان مرد ناگهان در محل کار خود سکته می کند و نقش بر زمین می شود. زمانی که اورا به بیمارستان می برند،می فهمد هزینه ی عمل بسیار سنگین است .روزی یکی از بچه های آن مرد کنار تخت پدر صورت حسابی را می بیند که زیر آن پرداخت شد را نوشته بود.ویک یادداشت دیگر  <<این هزینه سی سال پیش پرداخت شده است >>در واقع او همان پسرکی بود که آن مرد سی سال پیش آن کار را برایش کرده بود



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: یک شنبه 19 مرداد 1388برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , nashalji.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com